سید امیرحسینسید امیرحسین، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
شروع عشق مامان و باباشروع عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

سید امیرحسین میرترابی

سید امیرحسین من دقیقا درپنجاهمین روز بهار سال 94 در بیمارستان خاتم الانبیا تهران بدنیا اومده و بنده یعنی مامان شکیبا قصد دارم خاطرات گل پسری

بدنیا اومدن آبجی حنیفا

1396/12/8 20:36
نویسنده : مامان شکیبا
489 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مادر

بهتره دیگه رسما بهت بگم داداش امیرحسینمحبتآخه آشی حنیای شما(آبجی حنیفا)27 بهمن بدنیا اومدجشن

چقدر این روزا خدا رو شاکرم که وابستگیت به من انقدری نیست که بدون من نتونی جایی سر کنی.خدا رو شکر که راحت نزدیک به یک هفته رو خونه مان جونم موندی منتها نه بخاطر زایمانم،نههههههههههههههههه،فقظ و فقظ بخاطر اینکه دچار یه سرماخوردگی شدیدی شده بودی و دقیقا وقتی من 38هفته و 5 روزم بود مریضیت اود کرد و مان جونم از ترس مریض شدن من ،شما رو خونشون برد و شما هم از خدا خواسته استقبال کردی البته بماند که بعد از دو روز دلت برام تنگ شده بود و روز جمعه با مان جونم اومدی که بهم سر بزنی ،اما همون موقع صبح دیدم ای دل غافل دچار خونریزی شدم و فهمیدم بععععععععععععععععععععععععله دیگه موقع اومدن آشی شدهجشنهول هولی تموم وسایلا و دمنوشا رو جمع کردیم و شما و مان جونو رسوندیم خونشون و من و بابا مهدی راهی بیمارستان شدیم که نهایت ساعت 5ونیم بعدازظهر،طی یه زایمان در آب فوق العاده راحت آشی شما بدنیا اومد و مهر و محبت خونواده چهارنفرمون تکمیل شدمحبت28 بهمن یعنی دقیقا فردای زایمانم از بیمارستان مرخص شدم و بعد از رسیدن به خونه و دیدن شما و واکنش قشنگ و عجیبت واقعا منو غرق محبت بی بدیلت کردیمحبتچقدر عاشقانه آشیتو دوست داشتی و مرتب بهش مهربونی میکردیمحبت

 

چقدر خوشحالم از داشتنتونمحبتو چقدر خوشحالتر از اینم که انقدر راحت خواهرتو پذیرفتی و به جرات میتونم بگم که تو این چند سال اخیر بعد از ازدواجم بهترین کاری که انجام دادم بدنیا اوردن شما گلای خوشگلم بوده،دوستون دارمبوس

پسندها (5)

نظرات (0)