نشستن پسری
سلام قشنگ مادر پسر یکی یه دونه من نه عادت داشت بشینه نه با اسباب بازیای خودش بازی کنه و نه چیزی به نام تلویزیون و کارتون سرگرمش کنه و فقط و فقط دوست داشت، با وسایل برقی خونه بازی کنه ، بهم بریزه و حسابی شیطونی کنه.اما نمیدونم چرا یه روز وقتی من رفتم باشگاه انقدر مبهوت تلویزیون شده بود که تو هر حالتی زل زده بود به صفحشو و چضم ازش بر نمیداشت و نگاهش میکرد . مان جونمم برای ثبت این لحظه های رویایی سر از پا نمیشناسه و از هر زاویه ای از گل پسر من عکس میندازه و منم پیرو مادرم،چون چنین لحظه هایی رو تا اون روز ندیده بودم،چه برای چند دقیقه نشستنش و چه تی وی نگاه کردنش،تموم اون عکسا رو بدون هیچ کم و کاستی آپ کردم &n...